معرفی وبلاگ
مولودکعبه نام ولایت سزای توست اهل کرم تویی همه دلهابه راه توست آن ختم سرمدی که عطاکردروزخم نام ولی برای تووخاندان توست تقدیمی اثرازمدیروبلاگ به مولای متقیان علی علیه السلام
دسته
امام علي عليه السلام
آفرينش هاي ادبي
سایت اباصالح
سایت قصص
سایت اطلاع رسانی غدیر
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 67897
تعداد نوشته ها : 636
تعداد نظرات : 25

Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

قصدم نه اين بودكه كنم مدح بوتراب
يا آنكه درتوان بوودم راه آن جناب
اماچه خوب بود كه من ذره اي كنون
انديششان درون رگم دانه ميفرود
ياآنكه درسجود چنان عابدي بدم
ازخويش بي خودونظرم سوي كعبه بود
اماعلي ست بحر وسيعي زبيكران
غم خواردردمندويتيمان ناتوان

چهارشنبه بیست و دوم 9 1391 8:22 بعد از ظهر

علي راه نجاتي توعلي كل صفاتي تو

دراين امواج پرطوفان سراپاالطفاتي تو
تودرروح و وجودمن همه روزوعيودمن
تمام گفتگوي من كلام صبح وشامي تو

دسته ها :
چهارشنبه بیست و دوم 9 1391 2:15 صبح

محمدفاكر ميبدى
سخن گفتن از عظمت و شكوه غدير، كارى نيست كه از عهده هركس‏برآيد. پرداختن به موضوع پراهميتى چون غدير، تنها از كسانى‏شايسته است كه اين حماسه جاويد تاريخ و نقطه عطف نبوت و امامت‏را آفريدند.
غدير به اراده الهى صورت گرفت، با خطاب (ياايهاالرسول بلغ ماانزل اليك من ربك
پيامبر مامور تحقق عينى غدير شد و على(ع)را به عنوان ولى‏امر، به جهانيان معرفى كرد:
«من كنت مولاه فعلى مولاه.»
پس از اين معرفى شكوهمند، خداوند فرمود: (اليوم اكملت لكم‏دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا
حادثه غدير بيانگر ارزشهاى مذكور است و روز غدير ظرف زمانى‏ابلاغ آن. در باره اين واقعه بزرگ، عنان قلم به محور اصلى آن،على‏بن ابى‏طالب(ع)مى‏سپاريم و به بازخوانى خطبه «غديريه‏» آن‏حضرت مى‏پردازيم.
روز بيان اراده خدا و روز ابلاغ
«فانزل الله على نبيه فى يوم الدوح مابين به عن ارادته فى‏خلصائه و ذى اجتبائه و امره بالبلاغ.»
خداوند در روز درختان تنومند، آنچه بيانگر اراده‏اش در باره‏بندگان خالص و برگزيده‏اش بود، بر پيامبرش نازل كرد و به وى‏دستور داد آن را ابلاغ كند.
واژه «دوح‏» جمع دوحه به معناى درختان تنومند و بزرگ است. اين سخن درحقيقت‏بيانگر نشانه‏هاى جغرافيايى و تاريخى غدير است‏كه مى‏فرمايد: آن روز زير درختان تنومند، آياتى نازل شد كه مبين‏اراده خدا براى بندگان خالص، مخلص و برگزيده است. آن روز كه‏روز هجدهم ذى الحجه بود. جبرئيل فرود آمد و آيه(ياايهاالرسول‏بلغ ما انزل اليك من ربك)(اى پيامبر! آنچه را از طرف پروردگارت‏بر تو نازل شده، به مردم برسان.)را بر پيامبر(ع)نازل كرد و آن‏حضرت را مامور ساخت آنچه را بين خدا و پيامبر(ص)وجودداشت(ولايت على(ع‏» ، به مردم ابلاغ كند.
از عبارت «بلغ ما انزل اليك‏» معلوم مى‏شود پيش از آن «ولى‏امر» تعيين شده بود و آن روز تنها ظرف معرفى و ابلاغ بود; ونيز روشن مى‏شود خدا «ولى‏» را نصب مى‏كند و پيامبر(ص)تنها به‏معرفى او مى‏پردازد.
روز بزرگ، روز گشايش، روز تكامل...

«ان هذا يوم عظيم‏الشان، فيه وقع الفرج و رفعت الدرج و وضحت‏الحجج.»
اين روز، روزى بسيار با عظمت است. در اين روز گشايش حاصل شد،نردبان تكامل نصب و حجت‏ها آشكار گرديد.
عظمت روز غدير، بدان جهت است كه ظرف ظهور اراده خدا و زمان‏ابلاغ مهمترين پيام الهى است; پيامى كه ابلاغ نشدنش، رسالت راناتمام مى‏گذارد; «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته‏»
روزى است كه گشايش و فرج براى اسلاميان حاصل شد و آنان كه‏نگران سرنوشت امت اسلام پس از پيامبر(ص)بودند، نگرانيشان برطرف‏گرديد. روزى كه نردبان تكامل افراشته شد. با طرح مساله امامت‏و معرفى على(ع)به عنوان ولى امر، دين به كمال لازم رسيد وبرهمگان اتمام حجت‏شد.
روز پرده‏بردارى از مقام امامت
«هذا يوم الايضاح و الافصاح عن المقام الصراح.»
اين روز، روز اظهار و پرده برداشتن از جايگاه پاكى وپيراستگى است.
«افصاح‏» به معناى اظهار كردن و مرادف با «ايضاح‏» است. صراحت‏به معناى خالص بودن چيزى از تعلقات است و سخن صريح همان‏است كه خالص از اضمار و تاويل باشد.
اما مقام «صراح‏» يعنى جايگاه پاكى و پيراستگى، و منظور ازآن، مقام عصمت و امامت است كه روز غدير از آن پرده بردارى شد وامام برهمگان مشخص گرديد تا ديگر بهانه‏اى براى منافقان ودورويان باقى نماند و نگويند: پيامبر كسى را معرفى نكرده است.
روز كامل شدن دين
«ويوم كمال الدين.»
غدير، روزى است كه دين خدا كامل شد.
كارى كه در اين روز انجام شد، چنان از اهميت‏برخوردار است كه‏حق تعالى در شان آن فرمود:(اليوم اكملت لكم دينكم.) كارى كه نه‏تنها مرحله نهايى دين مرضى بود بلكه انجام نيافتنش، تبليغ‏نكردن اصل رسالت‏شمرده مى‏شد; «فان لم تفعل... »
از اين روى، خود على(ع)نيز در جاى ديگر فرمود:
«وكمل الله دينه.» خدا دينش را تكميل كرد.
روز پيمان بستن
«ويوم العهد المعهود.»
اين روز، روز پيمان شناخته شده است.
پيامبر(ص)در روز غدير از مردم در باره سزاوارتر بودن خودچنين اعتراف گرفت:
«ياايهاالناس من اولى بالمومنين من انفسهم؟ قالوا الله ورسوله اعلم، قال ان الله مولاى و انا مولى المومنين و انا اولى‏بهم من انفسهم.»
اى مردم! چه كسى نسبت‏به مومنان از خودشان سزاوارتر است؟ گفتند: خدا و پيامبرش داناترند. فرمود: خدا مولاى من است و من‏مولاى مومنانم و از آنها به خودشان سزاوارترم.
آنگاه از آنان اين گونه پيمان گرفت:
«فمن كنت مولاه فعلى مولاه.»
پس هركس من مولاى اويم، على مولاى اوست.
اين بخش از سخن علوى ممكن است اشاره به عهدى باشد كه در آغازآفرينش گرفته شد:
«و اخذ ربك من بنى آدم من ظهور هم ذريتهم و اشهدهم على‏انفسهم الست‏بربكم قالوا بلى.»
به خاطر بياور زمانى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم،ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه خويش ساخت و فرمود: آيا من‏پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آرى.
بدين سبب، در دعاى غدير از كلام علوى مى‏خوانيم:
«وجددت لنا عهدك و ذكرتنا ميثاقك الماخوذ منا، فى ابتداءخلقك ايانا»
امروز عهدت را براى ما تجديد كردى و ميثاقى كه در آغاز خلقت‏از ما گرفتى، دوباره يادآورى كردى.
روز شهود و حضور
«يوم الشاهد و المشهود.»
روز غدير، روز شاهد و مشهود است.
اين تعبيرى است كه قرآن كريم در باره قيامت‏به كار برده‏است:(واليوم الموعود و شاهد و مشهود); سوگند به روز موعود، سوگند به شاهد و مشهود.
شاهد و مشهود در باره روز قيامت‏بدين معناست كه شاهد پيامبرو مشهود قيامت است. شاهد انسانها و مشهود اعمال آنان است. شاهدملائكه و مشهود قرآن است‏شاهد پيامبر و مشهود على‏است.
به كار بردن اين تعبير درباره روز غدير نيز مفيد همين است كه‏پيامبر شاهد و على مشهود است. پيامبر(ص)شهادت به ولايت‏على(ع)داد و انسانها و فرشتگان بر اين امر گواهى دادند. تاريخ‏نيز گواهى داد كه گروهى براى نايل شدن على(ع)به مقام ولايت‏بدوتبريك و تهنيت گفتند; اگرچه پس از اندكى آن را ناديده‏انگاشتند.
روز روشن شدن قرارها از دو رويى‏ها
«يوم تبيان العقود عن النفاق و الجحود.»
روز جدا شدن قرارهاى واقعى از درويى و انكار باطنى.
غدير، روزى است كه خط حق از جريان نفاق مشخص شد. روزى كه‏باعث‏شد حاميان واقعى از مدعيان دروغين جدا شوند. على(ع)فرمود:
«وكشف خبايا اهل الريب و ضمائر اهل الارتداد، وقع الاذعان من‏طائفه باللسان دون حقائق الايمان و من طائفه باللسان و صدق‏الايمان.»
پنهانى‏هاى اهل شك و مخفى كارى اهل ارتداد آشكار شد. در آن‏روز، برخى تنها به زبان گواهى دادند و در دل نپذيرفتند; و برخى‏ديگر به زبان اقرار كردند و بدان معتقد شدند.
روز بيان حقايق
«ويوم البيان عن حقائق الايمان.»
روزى كه حقيقت ايمان بيان گرديد.
كسانى كه تا آن روز ادعاى ايمان به خدا و اطاعت ازپيامبر(ص)داشتند، با معرفى على(ع)بدانها گفته شد: اگر مومن‏واقعى هستيد، بايد بدين امر نيز ايمان داشته باشيد; چرا كه‏پذيرش ولايت على(ع)و گردن نهادن برآن، مصداق اتم و بارز اطاعت‏ازخدا و رسول است. خداوند مى‏فرمايد:
(اطيعوا الله و اطيعوا الرسول.
از خدا و پيامبر پيروى كنيد.
روز راندن شيطان
«يوم دحرالشيطان.»
روز راندن شيطان است.
«دحر» بر وزن دهر به معناى راندن است‏در روز غدير، با كامل شدن دين، شيطان نيز بارديگر رانده شد. شيطان از دين كامل و حقيقت ايمان دل‏خوشى ندارد. او دوست داشت‏دين نا تمام و ابتر بماند و به كفار وعده مى‏داد با مرگ‏محمد(ص) نفس راحتى مى‏كشند. با واقعه غدير وسوسه‏ها و نقشه‏ها، نقش‏برآب شد و همان گونه كه كافران مايوس و نوميد شدند، شيطان نيزمايوس و رانده شد.
امام رضا(ع)نيز فرمود:
«يوم مرغمه‏الشيطان.»
غدير روز به خاك ماليدن بينى شيطان است.
روز برهان
«يوم البرهان.»
قرآن كريم يهود و نصارى را كه مدعى‏انحصار بهشت‏بودند ومى‏گفتند: «لن يدخل الجنه‏الا من كان هودا او نصارى‏» ; هيچ كس‏داخل بهشت نمى‏شود مگر اين كه يهودى و يا نصرانى باشد. محكوم‏كرده، آنها را به استدلال فرا مى‏خواند: «قل هاتوا برهانكم ان‏كنتم صادقين‏» بگو: اگر شما راست مى‏گوييد، دليلتان را بياوريد.
روز غدير دليل حقانيت اهل ولايت و رهروان امامت است; دليل وبرهانى كه تاريخ گواه آن است، دليل ما(اهل ولاء)آن واقعه باشكوه‏است و ديگران اگر مدعى‏اند و راست مى‏گويند، بايد دليل اقامه‏كرده و برهان بياورند.
روز داورى
«هذا يوم الفصل الذى كنتم توعدون.»
امروز، روز جدايى است كه به شما وعده داده شده است.
روز غدير، روز جدايى حق از باطل است‏درحقيقت تشبيه غدير به قيامت است; به عبارت صحيح‏تر تاويلى‏از آن است‏خداوند در باره قيامت مى‏فرمايد:
«هذا يومكم الذى كنتم توعدون.» امروز همان روز موعودشماست.
«هذا يوم الفصل الذى كنتم به تكذبون.»
امروز همان روز جدايى است كه آن را دروغ مى‏پنداشتيد.
در اين تشبيه و تاويل دو نكته وجود دارد:
۱- همان گونه كه در روز قيامت‏حق از باطل جدا مى‏شود، در روزغدير نيز فرقه ناجيه كه مومنان به ولايتند و در صراط مستقيم‏قرار دارند. از ديگر فرقه‏ها جدا مى‏شود.
۲- همان گونه كه كفار و مشركان انتظار وقوع قيامت نداشتند وآن را تحقق ناپذير مى‏پنداشتند، دشمنان ولايت نيز انتظار چنين‏روزى نداشتند و تصور نمى‏كردند خداوند جانشينى براى‏پيامبر(ص)تعيين كند.
روز فرشتگان
«هذا يوم الملاء الاعلى الذى انتم عنه معرضون.»
امروز، روز فرشتگان والا مقام است كه شما از آن روى گردانيد.
اين فقره از خطبه، برگرفته از سخن خداوند است كه فرمود:(لايسمعون الى الملاء الاعلى)آنها نمى‏توانند به(سخنان) فرشتگان عالم‏بالا گوش‏فرا دهند.
به كار بردن اين تعبير بيانگر آن است كه در اين روز فرشتگان‏خدا، به امر الهى، فرود آمدند و چنين ماموريتى را براى‏پيامبر(ص)آوردند. پس از آن نيز، طبق روايت رضوى، در عالم‏فرشتگان محفل انس برگزار شد. امام رضا(ع)فرمود: «وهو اليوم‏الذى يامر جبرئيل ان ينصب كرسى كرامه بازاء بيت المعمور ويصعده جبرئيل و تجتمع اليه الملائكه من جميع السموات.»
و امروز، روزى است كه جبرئيل فرمان مى‏دهد تادر مقابل بيت‏المعمور كرسى كرامت گذارده شود. و او برآن صعود مى‏كند وفرشتگان پيرامونش گرد مى‏آيند.
و نيز فرمود:
«ان يوم الغدير فى السماء اشهر منه فى‏الارض‏»
روز غدير، درآسمان اززمين مشهورتر است.
روز رهنمون
«هذا يوم الارشاد.»
امروز، روز راهنمايى است.
غدير روزى است كه خداوند به وسيله پيامبر(ص)مردم را به مسيرآينده‏شان راهنمايى كرد، حقايق را گفت و ولى‏امر را معرفى كرد. پيامبر(ص)در پايان سخنانش چنين دعا كرد:
«اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، واحب من احبه وابغض من‏ابغضه.»
خدايا! دوستان على(ع)را دوست‏بدار و دشمنانش را دشمن بدار. محبوب بدار آن كه او را محبوب دارد و مبغوض بدار آن كه او رامبغوض دارد.
پيامبر(ص)بااين دعا راه ولايت و مسير حب و بغض مردم را مشخص‏فرمود.
روز آزمون
«و يوم محنه‏العباد.»
و روز آزمون بندگان است.
محنت‏به معناى آزمون است و غدير روز آزمايش بندگان. روزى كه‏خداوند ولى و پذيرش ولايتش را وسيله آزمون انسانها قرار داد. هركه آن را پذيرفت و بدان پاى‏بند بود، از بوته آزمايش سرافرازبرون آمد و هر كه آن را رد كرد، باناكامى و خسران رو به رو شد;زيرا نفى ولايت در حقيقت رها كردن رسالت و ترك توحيد است.
روز پيشاهنگان
«يوم الدليل على الرواد.»
«رواد» جمع رائد به معناى پيش قراول است. امام فرمود: غديرروز دليل بر رواد است. على(ع) كه خود از پيشگامان در ايمان واسلام است. اين روز و اين واقعه را از فضايل خود مى‏شمارد ومى‏گويد: روز غدير دليلى است‏بر شناخت پيشگامان، پيشگام دراسلام، پيشگام درايمان به رسالت، پيشگام در فضايل و بالاخره‏پيشگام در امامت.
روز هويدا شدن نهانها
«هذا يوم ابدى خفايا الصدور و مضمرات الامور.»
روزى است كه پنهانيهاى قلوب و ناديدنى‏ها را آشكار كرد.
در اين بخش از خطبه، دو احتمال وجود دارد; يكى گوشزد كردن‏مجدد جريان نفاق، دو رويى و پنهانيهاى مذموم و ديگر آشكار شدن‏اسرار و پنهانيهاى ممدوح. يعنى روزى كه خداوند راز ميان خود وپيامبرش را آشكار كرد. در آن روز پيامبر(ص)سرى را كه خداوند دردرون قلبش به وديعت نهاده بود و از افشاى آن بيمناك بود، آشكاركرد.
روز شناسايى خاصان
«هذايوم النصوص على اهل الخصوص.»
روزى كه به صراحت‏به معرفى خاصان اقدام شد.
پيامبر مكرم اسلام(ص)، از آغاز بعثت تا حجه‏الوداع، بارها بااشاره و كنايه به معرفى على(ع)پرداخته بود. درجريان غدير، بدون‏هيچ پرده پوشى و به دور از هرگونه كنايه و اشاره، با صراحت‏تمام به معرفى على(ع)به عنوان ولى امر پرداخت و راه هرگونه‏توجيه را بست; چرا كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه‏»
از اين رو، امام فرمود: غدير روز تنصيص است. روز معرفى‏خاصان(مخصوصان به امامت)با سخن صريح است.
روز انبيا و اوصيا
«هذا يوم شيث، هذا يوم ادريس و هذا يوم يوشع و هذا يوم‏شمعون.»
امروز، روز شيث، ادريس، يوشع و شمعون است.
دراين بخش از سخن امام، به تعلق غدير به برخى از انبيا واوصيا چون ادريس، شيث، يوشع و شمعون اشاره شده است. در خصوص‏ادريس، قرآن وى را پيامبر معرفى مى‏كند:(واذكرفى الكتاب ادريس‏انه كان صديقا نبيا); در اين كتاب از ادريس ياد آر كه اوپيامبرى صديق است.
شيث‏بنا به نقل تاريخ، وصى حضرت آدم(ع)بوده، يوشع جانشين‏حضرت موسى(ع)و شمعون جانشين حضرت عيسى(ع).
امام صادق(ع)در روايتى روز غدير را متعلق به آدم(پذيرش‏توبه)، ابراهيم (نجات از آتش)، هارون(جانشينى حضرت موسى)وعيسى:(عروج يا...)مى‏داند.
گويا روز غدير يادآور نقاط حساس نبوت انبيا و وصايت آنهااست. از اين رو، پيامبر اسلام(ص)نيز در اين روز به معرفى‏على(ع)مبادرت فرمود.
روز آسايش و آسودگى
«هذا يوم الامن و المامون.»
قبل از واقعه غدير، نگرانيهايى درباره آينده اسلام وجود داشت‏و حتى پيامبر(ص) نيز اين نگرانى را ابراز مى‏كرد; براى نمونه،درحديث ثقلين و خطبه حجه‏الوداع فرمود: «فانظروا كيف تخلفونى‏فى الثقلين‏» ; تامل كنيد كه چگونه پس از من با ثقلين(قرآن وعترت)برخورد مى‏كنيد؟
اما پس از جريان غدير اين نگرانى به شادى مبدل مى‏شود: «الله‏اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمه و رضى الرب برسالتى‏والولايه لعلى من بعدى.»
خدا بزرگ است. همان خدايى كه آيين خود را كامل و نعمت‏خود رابر ما تمام كرد و از نبوت و رسالت و ولايت على راضى و خشنودگشت.
على(ع)نيز در همين خطبه فرمود:
«واقر عين نبيه و المومنين و التابعين.»
چشم پيامبر و مومنان و پيروان را روشن كرد.
افزون بر اين، در همان روز آسايش و امنيت پيامبر را تضمين‏كرد و فرمود: «والله يعصمك من الناس‏»
على(ع)نيز فرمود: «وضمن له عصمته منهم‏»
پس از اين جهت نيز غدير روز آسودگى است.
روز گنج پنهان
«هذا يوم اظهار المصون من المكنون.»
غدير روزى است كه آنچه در پنهان نگهدارى مى‏شد(ولايت)، آشكارگرديد.
تعبير «المصون من المكنون‏» بيانگر آن است كه حادثه غدير يك‏برنامه آنى نبوده، پيش از فرا رسيدن اين برهه از زمان، درمكنون(صندوق علم الهى)محفوظ بوده است. خداوند آن را بر پيامبرش‏نازل و در سينه وى به وديعت نهاد. اين امر نهانى سرانجام‏درغدير آشكار شد.
روز آشكار شدن رازها
«هذا يوم ابلاء السرائر.»
امروز، روز فاش شدن رازهاست.
اين كلمات تعبير ديگرى از همان چيزى است كه قبلا بيان شده‏بود. در حقيقت امام باتوجه به اهميت اين اعلان و اعلام، آن را به‏چند گونه بيان كرده است: يك بار فرمود: «يوم الايضاح‏» ; بارديگر فرمود: «يوم ابدى خفاياء لصدور» ; درمرتبه سوم گفت: «اظهار المصون‏» ، و بالاخره در آخر بيان داشت كه: «ابلاءالسرائر» روزى كه اسرار درون اعم از كفر و ايمان، بغض و حب،شر و خير، ريا و اخلاص و... آشكار شد.
اين تعيبر نيز برگرفته از وصف قيامت در قرآن است كه‏فرمود:(يوم تبلى السرائر)
در آن روز(قيامت)اسرار آشكار مى‏شود.
تشبيه روز غدير با روز قيامت، مى‏تواند نشان دهنده اين باشدكه غدير نيز چون قيامت اعلان پايان يك دوره و آغاز دوره‏اى‏ديگراست. پايان دوره‏اى از ارشاد(نبوت) و آغاز دوره‏اى‏ديگر(امامت).

http://www.sibtayn.com

دسته ها : دین واندیشه
دوشنبه بیست و سوم 8 1390 2:45 صبح

www.bikmak.com

به روز غدير خم از مقام لم يزلي

به كائنات ندا شد به صوت جلي

كه بعد احمد مرسل به كهتر و مهتر

امام و سرور و مولا عليست علي ، علي

***

عيد كمال دين . سالروز اتمام نعمت و هنگامه اعلان وصايت و ولايت

امير المومنين (ع)

بر شيعيان و پيروان ولايت خجسته باد

روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي

گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي

گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت

گفتمش چون حـك نمودم روي قلبم يا علي

قرآن به جز از وصف علي آيه ندارد

ايمان به جز از حب علي پايه ندارد

گفتم بروم سايه لطفش بنشينم

گفتا كه علي نور بود سايه ندارد

خورشيد چراغكي ز رخسار عليست

مه نقطه كوچكي ز پرگار عليست

هركس كه فرستد به محمد صلوات

همسايه ديوار به ديوار عليست

***

اي خداي مرتضي !

 گردي از گامهاي فتوت مرتضي را بر سر جهانيان بپاش تا ريشه نامردي در جهان بخشكد

http://www.astane.mihanblog.com/

***

***

دسته ها : دین واندیشه
يکشنبه بیست و دوم 8 1390 7:32 بعد از ظهر
حضرت علي عليه السلام

ترجمه خطبه غدير
حمد و ثناي الهي
ستايش خداوندي را كه در يگانگي، والا و در بي‌همتايي، نزديك و در اقتدار شكوهمند، و در اركان خود بسي بزرگ است. دانشش بر همه چيز احاطه دارد و حال آن كه او در مقام خوش است و آفريدگان، همگي مقهور قدرت اويند. بزرگي كه پيوسته بوده و ستوده‌اي كه هميشه خواهد بود. پديد آورنده آسمان‌هاي بلند و گستراننده گستره شده‌ها و فرمانرواي مطلق زمين‌ها و آسمان‌هاست و بي‌اندازه پاك و بي‌نهايت پاكيزه است. پروردگار فرشتگان و روح‌القدس و نسبت به هر آنچه آفريده، فزون‌بخش است و چه ساخته و پرداخته، غرقه عطا و فضل اويند. هر ديده‌اي را مي‌بيند، و هيچ ديده‌اي را توان ديدار او نيست.


بزرگوار و بردبار و بخشنده‌ايست كه رحمتش همه چيز را فرا گرفته و منعمي است كه بر همه مخلوقات منت دارد.

در اجراي كيفر مجرمان شتاب نمي‌كند و به عذابي كه در خور آنند تعجيل نمي‌نمايد. به اسرار نهان و به سويداء سينه‌ها آگاه است و هيچ رازي از او پوشيده نيست و هيچ امر پنهاني او را به اشتباه نمي‌افكند.

بر همه اشياء، محيط و بر همه چيز، چيره و بر هر نيرويي غالب و بر هر كاري تواناست. نيست مانندي برايش و حال آن كه او پديد آورنده همه موجودات است از نيستي. جاوداني كه به عدل، پايدار است و خدايي جز او نيست. سرافراز و حكيم و والاتر از آن كه به ديده‌ها مشهود گردد وليكن او هر ديده‌اي را در مي‌يابد و بر هر چيز دقيق و آگاه است.

خداوند، بزرگوار و بردبار و بخشنده‌ايست كه رحمتش همه چيز را فرا گرفته و منعمي است كه بر همه مخلوقات منت دارد.
به ديده هيچ بيننده در نيامده تا وصفش ممكن شود و احدي را از چگونگي پيدا و پنهانش آگاهي نيست مگر به همان مقدار كه خود (عزّوجلّ) از خويشتن خبر داده است.

و گواهي مي‌دهم او خدايي است كه هستي، آكنده قداست اوست و آغازِ بي آغاز و انجام بي فرجام (همه هستي) به نور او احاطه شده است.

فرمانش بي مشورت مستشاري جاري و نافذ است و قضا و تقديرش بي مدد همكاري، بر كائنات حكومت دارد و در تدبير امر خلقش، هيچ نقص و بي نظمي نيست.

موجودات را بي آنكه نمونه‌اي از پيش داشته باشد، ابتكار و خلقت فرمود و بدون كمك هيچ ياوري آنها را بيافريد و در اين هنگامه نه او را رنجي و نه نيازي به چاره سازي بود. به ايجاد خلق اراده نموده پس خلق، خلعت هستي يافتند و (به نور وجودش) آشكار شدند. پس اوست خدايي كه معبودي جز او نيست، آن (خدايي) كه به صنع خود، اتقان و استواري داد و در مصنوع خود، حسن و زيبايي نهاد. دادگريست كه هرگز ستم نكند و بزرگواريست كه كليه امور به او باز مي‌گردد.

و گواهي مي‌دهم اوست كه هستي در برابر قدرتش فروتن و در مقابل هيبتش سرافكنده و تسليم است.

اوست سلطان سلاطين و مالك همه ملك‌ها و گرداننده افلاك و فرمانرواي مهر و ماه كه هر يك تا زماني مقدّر در كار گردشند. اوست كه چادر شب بر رخسار روز كشد و شب را در نور روز فراگير كند كه هر يك شتابان در جستجوي يكديگرند. اوست شكننده ستمكاران و زورگويان و نابود كننده شياطين پست و پليد.

نه او را ضدّي است و نه شريكي. يكتاي بي نياز است. نه كسي زاده اوست و نه او زاده كسي و نه احدي همتا و مانند وي است معبودي يكتا و پروردگاري ارجمند است هر چه خواهد كند و اراده‌اش بر جهان فرمانرواست. او بر هر چيز و به شمار همه چيز آگاه است. مرگ و زندگي، نيازمندي و بي نيازي به اراده او و خنده و گريه و منع و عطا به خواست اوست.

ملك و سلطنت، از آن او و ثنا و ستايش، ويژه او و خير و نيكي به خواست اوست و اوست كه بر هر كاري تواناست. شب را در روز، و روز را در شب فرو مي‌برد و خدايي جز او نيست. خدايي بس ارجمند و بسي بخشاينده. به خواهش بندگان، پاسخ مي‌دهد و صاحب بخشش و عطاي بزرگ است. به شمار نَفَس جانداران آگاه و پروردگار پري و آدمي است.

اوست سلطان سلاطين و مالك همه ملك‌ها و گرداننده افلاك و فرمانرواي مهر و ماه كه هر يك تا زماني مقدّر در كار گردشند. اوست كه چادر شب بر رخسار روز كشد و شب را در نور روز فراگير كند كه هر يك شتابان در جستجوي يكديگرند. اوست شكننده ستمكاران و زورگويان و نابود كننده شياطين پست و پليد.
كاري بر او دشوار نيست و ناله فريادخواهان او را به كاري وادار و ناگزير نمي‌سازد به ستوه نياورد او را اصرار اصرار كنندگان. نگهبان نيكان و توفيق بخش رستگان و سَروَر جهانيان است و آفريدگان را سزد كه به هر حال، در خوشي و سختي و در شدت و راحت سپاس او گويند و ستايش او كنند.

و اينك من، در هر دشواري و راحت و در هر سختي و سستي ستايشگر اويم و به او و فرشتگان و فرستادگان و كتب آسمانيش، ايمان دارم.

فرمانش را به جان شنوده و فرمان بردارم و در هر كار كه او را خشنود و راضي سازد، شتابنده‌ام. به قضا و حكمش سر تسليم دارم و به اطاعت فرمان‌هايش مشتاق و از عقوبت و مجازاتش سخت در هراسم كه اوست خداوندي كه از حيله‌اش، ايمن نتوان نشست با آن كه از ستمش جاي هيچ بيم و نگراني نيست. اعتراف مي‌كنم كه بنده اويم و گواهي مي‌دهم كه او پرورنده و پروردگار من است و آنچه را كه به من وحي فرموده، به مردم ابلاغ خواهم كرد. مبادا كه به سبب مسامحه در انجام وظيفه تبليغ، كوبه عذاب حق بر من فرود آيد، عذابي كه هيچ قدرتي را توانايي دفع آن نباشد كه چه بزرگ است نيرنگ او.

فرمان الهي
نيست معبودي جز او كه دستورم داده و اعلام كرده كه: «اگر در ابلاغ آنچه اينك بر تو فرو فرستاده‌ام كوتاهي كني، در حقيقت، به هيچ يك از وظايف رسالت و ابلاغ من عمل نكرده‌اي» و هم او – تبارك و تعالي – حفظ و نگهداري مرا در برابر مخالفان تعهد و تضمين كرده و او مرا كفايت كننده‌اي بزرگوار است. و اينك اين است آن پيام كه بر من نازل فرموده: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم، يا أيُّها الرَّسولُ بَلِّغ ما أنزلَ إلَيكَ مِن ربك (في عَليٍ) و إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَك وَاللهُ يَعصِمُكَ مِنَ النّاسِ. اي مردم! من در ابلاغ آنچه كه بر حق بر من فرو فرستاده است، كوتاهي نكرده‌ام و هم اكنون سبب نزول آن آيه را برايتان باز خواهم گفت: فرشته وحي خدا - جبرئيل- سه بار بر من فرود آمده و از سوي حق تعالي، پروردگارم، فرمان داد تا در اين مكان به پا خيزم و سپيد و سياه مردم را رسماً آگاهي دهم، كه علي بن ابي‌طالب، برادر و وصي و جانشين من و امام پس از من است كه نسبتش به من، همان نسبت است كه هارون به موسي داشت، با اين تفاوت كه رسالت به من خاتمه يافته است و بعد از خداوند و رسولش، علي، وليّ و صاحب اختيار شماست و پيش از اين هم خداوند در اين مورد آيه‌اي ديگر از قرآن را نازل فرموده:

«إنَّما وَليُّكُمُ اللهُ وَ رَسولُهُ وَالَّذينَ امَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكوةَ وَ هُم راكِعونَ.»

علي بن ابي‌طالب، همان كسي است كه نماز به پاي داشت و در حال ركوع، به نيازمند، صدقه داده است و او در هر حالي رضاي خدا را مي‌جويد.

از جبرئيل خواستم كه از خداوند متعال معافيّت مرا از تبليغ اين مأموريت تقاضا كند؛ اي مردم چون مي‌دانستم كه در ميان مردم پرهيزگاران، اندك و منافقان، بسيارند و از مفسده‌جويي گنه آلودگان و نيرنگ‌بازي آنان كه دين اسلام را به تمسخر و استهزاء گرفته‌اند، آگاهي داشتم؛ همان‌ها كه خداوند، در قرآن كريم، وصفشان كرده است:

«يَقُولُونَ بِألسِنَتِهِم ما لَيسَ في قُلُوبِهِم وَ يَحسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِندَاللهِ عَظيمً.» هنوز آن آزارها كه اين گروه بارها بر من روا داشتند، از خاطر نبرده‌ام، تا آنجا كه به دليل ملازمت و مصاحبت فراوان علي با من و توجهي كه به او داشتم، به عيبجويي من برخاستند و مرا زودباور كه هر چه مي‌شنود، بي‌انديشه مي‌پذيرد، خواندند تا آنكه خداوند عزّوجلّ، اين آيه را نازل فرمود:

«وَ مِنهُمُ الَّذينَ يُؤذُونَ النَّبِيَّ وَ يَقُولُونَ هُوَ أذُنٌ قُل أذُنُ خَيرٌ لَكُم يُؤمِنُ بِاللهِ وَ يُؤمِنُ لِلمُؤمِنينَ.»

من هم اكنون مي‌توانم يك يك از اين گروه را به نام و نشان، معرفي كنم؛ ليكن به خدا سوگند كه من در مورد اين افراد بزرگوارانه رفتار كرده و مي‌كنم.

اي مردم! بدانيد كه خداوند، علي بن ابي‌طالب را وليّ و صاحب اختيار شما معيّن فرموده و او را امام و پيشواي واجب‌الاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پيروان ايماني ايشان و بر هر بياباني و شهري و بر هر عجم و عربي و هر بنده و آزاده‌اي و بر هر صغير و كبيري و بر هر سياه و سپيدي و بر هر خداشناس موّحدي، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه كس نافذ و لازم‌الاجرا مقرر فرموده است. هر كس با علي (عليه السلام) به مخالفت برخيزد، ملعون است و هر كس كه از او پيروي نمايد، مشمول عنايت و رحمت حق خواهد بود.
ولي اينها همه خداي را از من راضي نمي‌سازد مگر آنكه وظيفه خود را در مورد مأموريتي كه از آيه شريفه «يا أيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أنزِلَ إِلَيكَ ...» يافته‌ام، به انجام برسانم.

"حال كه چنين است پس ..."

اعلام رسمي ولايت
اي مردم! بدانيد كه خداوند، علي بن ابي‌طالب را وليّ و صاحب اختيار شما معيّن فرموده و او را امام و پيشواي واجب‌الاطاعه قرار داده است و فرمانش را بر همه مهاجران و انصار و پيروان ايماني ايشان و بر هر بياباني و شهري و بر هر عجم و عربي و هر بنده و آزاده‌اي و بر هر صغير و كبيري و بر هر سياه و سپيدي و بر هر خداشناس موّحدي، فرض و واجب فرموده و اوامر او را مطاع و بر همه كس نافذ و لازم‌الاجرا مقرر فرموده است. هر كس با علي (عليه السلام) به مخالفت برخيزد، ملعون است و هر كس كه از او پيروي نمايد، مشمول عنايت و رحمت حق خواهد بود.

مؤمن كسي است كه به علي (عليه السلام) ايمان آورد و او را تصديق كند. مغفرت و رحمت خداوند شامل او و كساني است كه سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطيع و تسليم باشند.

اي مردم! اين آخرين بار است كه مرا در اين موقعيّت، ديدار مي‌كنيد، پس گوش فرا داريد و به سخنانم دل سپاريد و دستور پروردگارتان را فرمان بريد.

خداوند عزّوجلّ، پروردگار و وليّ و صاحب اختيار و خداوندگار شماست و گذشته از او و پيامبرش – محمّد (صلي الله عليه و آله) – همين من كه اكنون به پا خاسته و با شما سخن مي‌گويم سپس بعد از من علي(عليه السلام) به امر خدا بر شما سمت ولايت و صاحب اختياري دارد و پس از او امامت و پيشوايي تا روز واپسين و تا آن هنگام كه خدا و پيامبرش را ديدار خواهيد كرد، در ذرّيه و نسل من كه از پشت علي(عليه السلام) هستند، قرار خواهد داشت.

مؤمن كسي است كه به علي (عليه السلام) ايمان آورد و او را تصديق كند. مغفرت و رحمت خداوند شامل او و كساني است كه سخن او را بشنوند و نسبت به فرمان او مطيع و تسليم باشند.
جز آنچه خداوند، حلال كرده، حلال نيست و جز آنچه خداوند حرام فرموده حرام نيست و پروردگار، هر حلال و حرامي را به من معرفي كرده است و من نيز تمام آنچه خداوند از كتاب خود و حلال و حرامش، تعليم نموده است، به علي(عليه السلام) آموخته‌ام.

اي مردم! دانشي نيست كه خداوند به من تعليم نكرده باشد، و من نيز هر چه كه تعليم گرفته‌ام به علي(عليه السلام)، اين امام پرهيزگاران و پارسايان آموخته‌ام و ديگر دانشي نيست مگر آنكه به علي(عليه السلام) تعليم كرده‌ام و اوست امام و راهنماي آشكار.


اي مردم! مبادا كه نسبت به او راه ضلالت و گمراهي سپريد و مبادا كه از او روي برتابيد و مبادا كه از ولايت و سرپرستي او و از اوامر و فرمان‌هايش به تكبّر، سر باز زنيد. اوست كه هادي به حق و نابود كننده باطل است و از ناپسنديده‌ها بازتان مي‌دارد. اوست كه در راه خدا از سرزنش هيچ كس، پروا نمي‌كند و اوست نخستين كسي كه به خدا و پيامبرش ايمان آورد و جان خويش را فداي رسول الله كرد، در آن هنگامه‌ها كه هيچ كس در كنار پيامبر باقي نماند، همچنان از او حمايت كرده و تنها رها ننمود و هم او بود كه در آن روزگار كه كسي را انديشه پرستش و اطاعت خدا نبود، در كنار پيامبر، پروردگار خود را پرستش و عبادت مي‌كرد.
اي مردم! علي را برتر و والاتر از هر كس بدانيد كه خدايش از همه، والاتر و برتر دانسته است! و به ولايت او تمكين كنيد كه خدايش به ولايت بر شما منصوب فرموده است.

اي مردم! علي(عليه السلام)، امام و پيشوا از جانب حق تعالي است و خداوند توبه منكران ولايت او را هرگز نخواهد پذيرفت و هرگز آنان را مشمول عنايت و مغفرت خويش، قرار نخواهد داد و خداوند، بر خود حتم و لازم فرموده كه با آن كساني كه از فرمان علي(عليه السلام) سر بپيچند، چنين رفتار كند و پيوسته تا جهان، باقي و روزگار، در كار است، ايشان را در شكنجه و عذابي سخت و توان فرسا معذّب دارد.

پس مبادا كه از فرمانش معصيت كنيد كه به آتشي گرفتار خواهيد شد كه آدمي و سنگ، هيزم آنند و براي كافران فراهم گرديده است.

اي مردم! همه پيامبران پيشين و رسولان نخستين، مردم را به آمدن من بشارت داده‌اند. من، خاتم پيامبران و رسولان خدايم و بر همه خلق آسمان‌ها و زمين‌ها حجّت و برهانم، هر كس در اين امر، ترديد كند، همچون كفّار جاهليّت نخستين است و هر كس در سخني از سخنان من شك نمايد، در حقيقت، به تمام سخنان من شك كرده است و چنين كس، مستحق بلا و مستوجب آتش خواهد بود.

اي مردم! خداوند متعال با اين فضيلت‌ها كه بر من، مرحمت فرموده، بر من منّت نهاده و احسان كرده است (آري) خدايي جز او نيست و تا جهان، برقرار و روزگار پايدار است در هر حال ستايش و سپاس من، ويژه اوست.

جز آنچه خداوند، حلال كرده، حلال نيست و جز آنچه خداوند حرام فرموده حرام نيست و پروردگار، هر حلال و حرامي را به من معرفي كرده است و من نيز تمام آنچه خداوند از كتاب خود و حلال و حرامش، تعليم نموده است، به علي(عليه السلام) آموخته‌ام.
اي مردم! علي(عليه السلام) را برتر از همه بدانيد كه گذشته از من، از هر مرد و زني، برتر و والاتر است. (بدانيد) كه خداوند، به خاطر ماست كه به جهانيان، روزي مي‌دهد و آفرينش بر پاي و برقرار است؛ هر آن كس كه اين سخن مرا انكار كند، ملعون و ملعون و مغضوب و مغضوب درگاه حق است.

هان. آگاه باشيد كه اين سخنان را، به يقين، جبرئيل از سوي حق تعالي به من خبر داده و گفته است كه: «هر كس با علي(عليه السلام) به عداوت و دشمني برخيزد و ولايت و محبت او را در دل نگيرد، لعنت و خشم مرا نسبت به خود، فراهم كرده است»؛ پس هر كس بايد كه در كار خود بنگرد كه براي فرداي خود، چه آماده نموده است؛ پس بايد كه از مخالفت با علي(عليه السلام) سخت بر حذر باشيد و مبادا كه پس از ثابت قدمي، پايتان بلغزد كه خداوند به هر چه كنيد، آگاه است.

اي مردم! علي(عليه السلام) همان كس است كه خدا در كتاب مجيد خود، به عنوان "جنب الله" از او ياد كرده و از زبان مبتلايان به دوزخ، فرموده است: "يا حَسرَتا عَلي ما فرَّطتُ في جَنبِ الله."

اي مردم! در قرآن به تدبر و تفكر، نظر كنيد و در درك و فهم آيات آن بكوشيد، و به محكمات آن توجه كنيد و از متشابهاتش، پيروي نماييد.

به خدا سوگند، غير از اين مرد كه هم اكنون دست او را گرفته و او را بر كشيده‌ام هرگز ديگري نيست كه بتواند دستورات قرآن را براي شما روشن كند و تفسير آيات آن را بيان نمايد، همين مردي كه اكنون بازوي او را گرفته‌ام و به شما اعلام مي‌كنم كه:

هر كس را من مولا و سرپرست و صاحب اختيارم، علي(عليه السلام) مولا و سرپرست و صاحب اختيار اوست؛ اين مرد، علي بن ابي‌طالب است، برادر و وصي من است، كه فرمان دوستي و ولايت او از جانب حق متعال بر من نازل گرديده است.

اي مردم! علي(عليه السلام)، امام و پيشوا از جانب حق تعالي است و خداوند توبه منكران ولايت او را هرگز نخواهد پذيرفت و هرگز آنان را مشمول عنايت و مغفرت خويش، قرار نخواهد داد و خداوند، بر خود حتم و لازم فرموده كه با آن كساني كه از فرمان علي(عليه السلام) سر بپيچند، چنين رفتار كند و پيوسته تا جهان، باقي و روزگار، در كار است، ايشان را در شكنجه و عذابي سخت و توان فرسا معذّب دارد.
اي مردم! علي(عليه السلام) و آن پاكان از فرزندانم، ثقل اصغرند و قرآن، ثقل اكبر است، كه هر يك، از ديگري خبر مي‌دهد و هر كدام، ديگري را تأييد و تصديق مي‌كند؛ ميان اين دو ثقل و اين دو امر گرانقدر، جدايي نخواهند بود تا آنكه، قيامت در كنار حوض، به من برسند. ايشان امناي حق در ميان خلق و فرمانروايان او بر روي زمين‌اند.

به هوش باشيد كه من، آنچه لازم بود، گفتم. به هوش باشيد كه مطلب و مقصود را ابلاغ كردم و به گوش شما رساندم. توضيح دادم كه اين امر، به دستور خداوند بود و من نيز از سوي او (عزّوجلّ) به شما ابلاغ نمودم. به هوش باشيد كه عنوان (اميرالمؤمنين) بر كسي جز برادر من روا نيست و اين سمت و مقام و فرمانروايي بر مسلمانان، پس از من، براي هيچ كس جز وي مجاز و حلال نيست.

معرفي علي بن ابيطالب (عليه السلام)
«رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در اين هنگام، بازوي علي(عليه السلام) بگرفت و او را بالا برده و به مردم نشان داد، تا آنجا كه پاهاي وي، محاذي زانوي پيامبر اكرم مي‌رسيد و پس از آن، به سخن ادامه داد»:

اي مردم! اين علي(عليه السلام)، برادر و وصي من و مخزن علم و خليفه و جانشين من است بر امّت. علي(عليه‌السلام) مفسّر قرآن، كتاب خداست اوست كه مردم را به حق دعوت مي‌كند و اوست كه به هر چه موجب رضا و خشنودي خداست، عمل كننده است.

اوست كه دشمنان حق، در پيكار و ستيز و به فرمانبرداري و اطاعت از خدا، سخت‌كوش و باز دارنده مردمان از معاصي و نافرماني‌هاست. اوست خليفه و جانشين رسول خدا، اوست امير مؤمنان و پيشوا و هادي خلق خدا. اوست كه به امر خدا قاتل "ناكثين" و "قاسطين" و "مارقين" است. (پيشگويي پيامبر اكرم)

(اي مردم!) آنچه مي‌گويم به فرمان پروردگارم مي‌گويم و اين خواست و دستور حق است كه هيچ سخني از او، به دست من تغيير و تبديل نپذيرد؛ حال مي‌گويم: خداوندا! هر كس كه علي(عليه‌السلام) دوست مي‌دارد، دوست بدار و هر كس كه با وي دشمن است، دشمن دار. خداوندا! هر كس كه علي(عليه السلام) انكار كند، لعنت كن و آن كس كه پذيراي حق او نباشد، به خشم و غضب خود، گرفتار ساز.

اي مردم! علي(عليه السلام) را برتر از همه بدانيد كه گذشته از من، از هر مرد و زني، برتر و والاتر است. (بدانيد) كه خداوند، به خاطر ماست كه به جهانيان، روزي مي‌دهد و آفرينش بر پاي و برقرار است؛ هر آن كس كه اين سخن مرا انكار كند، ملعون و ملعون و مغضوب و مغضوب درگاه حق است.
خداوندا! اگر اكنون، علي(عليه السلام)، وليّ تو را به خلافت و جانشيني خود معيّن كردم و امري كه موجب اكمال دين و اتمام نعمت تو بر اين مردم است، بيان كردم، همه و همه به فرمان تو بود اينك تو پسنديده‌اي براي ايشان و فرمودي: «وَ مَن يَبتَغِ غَيرَ الإسلامِ ديناً فَلَن يُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ في الآخِرة مِنَ الخاسِرينَ.»

خداوندا! تو را گواه مي‌گيرم و كافيست گواهي تو كه من به وظايف تبليغ و رسالت خود عمل كردم.

حضرت علي عليه السلام

اهميّت مسأله امامت
اي مردم! خداوند عزّوجلّ، كمال دين شما را در امامت و پيشوايي علي(عليه السلام) قرار داده است؛ پس هر كس كه از او و جانشينان او از فرزندان من كه از صلب اويند تا واپسين روز جهان پيروي و اطاعت نكند، به حبط و نابودي اعمال گرفتار گرديده و در آتش دوزخ، جاودانه، معذّب خواهد بود، نه ديگر عذابش تخفيف يابد و نه مهلت و فرصت نجاتي به او داده شود.

اي مردم! اين علي(عليه السلام) است كه مرا بيش از هر كس ياري كرده و از همه بر من سزاوارتر است. از تمام مردم به من نزديكتر و از همه كس، نزد من محبوب‌تر و گرامي‌تر است.

http://www.astane.mihanblog.com/


دسته ها : دین واندیشه
يکشنبه بیست و دوم 8 1390 7:29 بعد از ظهر


حضرت علي عليه السلام

خداوند عزّوجلّ و من از او راضي و خشنوديم. آيه‌اي در قرآن مُشعِر به رضايت حق از بندگان، نازل نشده مگر آن كه در شأن علي(عليه السلام) است و هر جا كه خداوند مؤمنين را مخاطب قرار داده، در درجه نخست، نظر به او داشته است. آيه مدحي نيست مگر آنكه در مورد اوست و بهشتي كه در سوره « هَل أتي علي الانسان» ياد شده، براي اوست، و در نزول آن ديگري جز او منظور نشده و ديگري جز او مدح و ستايش نشده و ديگري جز او مدح و ستايش نشده است . اي مردم! علي(عليه السلام)، ناصر دين خدا و حامي پيامبر خداست، اوست پارساي پرهيزگار و طيّب و طاهر و رهنما و ره يافته.

اي مردم! ذريّه و نسل هر پيامبري از صلب خود اويند امّا ذريّه و نسل من از صلب علي(عليه السلام) هستند.

حضرت علي عليه السلام

خطر انحراف و كار شكني
اي مردم! شيطان به حسادت، آدم را از بهشت بيرون كرد، پس مبادا كه نسبت به علي(عليه السلام) حسد ورزيد كه اعمالتان يكسره باطل شود و به لغزش و انحراف درافتيد؛ كه آدم صفوت الله تنها به سبب يك معصيت، به زمين فرو افتاد؛ پس بر شماست كه مراقب احوال خويشتن باشيد. شما كه در ميانتان، دشمن خدا نيز هست.

(اي مردم!) جز شقيِ واژگون بخت كسي با علي(عليه السلام) كينه نمي‌ورزد و جز پارساي پرهيزگار، مِهر علي(عليه السلام) در دل نمي‌گيرد و جز اهل ايمان و مخلصان بي ريا به علي(عليه السلام) ايمان نخواهند آورد و به خدا سوگند سوره «وَالعَصر إِنَّ الإِنسانَ لَفي خُسرٍ ...» در شأن علي(عليه السلام) نازل شده است. اي مردم! خدا را گواه مي‌گيرم كه در انجام وظايف رسالت فروگذار نكردم و بر پيامبر، جز ابلاغ فرمان حق، وظيفه‌اي ديگر نيست.

به خدا سوگند، غير از اين مرد كه هم اكنون دست او را گرفته و او را بر كشيده‌ام هرگز ديگري نيست كه بتواند دستورات قرآن را براي شما روشن كند و تفسير آيات آن را بيان نمايد، همين مردي كه اكنون بازوي او را گرفته‌ام و به شما اعلام مي‌كنم كه:

هر كس را من مولا و سرپرست و صاحب اختيارم، علي(عليه السلام) مولا و سرپرست و صاحب اختيار اوست؛ اين مرد، علي بن ابي‌طالب است، برادر و وصي من است، كه فرمان دوستي و ولايت او از جانب حق متعال بر من نازل گرديده است.

اي مردم! نسبت به خداوند آنچنان كه شايسته است پرهيزگار باشيد مبادا كه جزء مسلماني ديده از جهان فرو بنديد.

اي مردم! به خدا و پيامبرش باور آريد و به نوري كه با او نازل شده ايمان آوريد، پيش از آنكه خشم خداي شما را فرو گيرد و به مجازات، رخسارتان به عقب باز گردانده شود.

اي مردم! اين نور از جانب حق تعالي در من سرشته شده و بعد از آن در طينت علي(عليه السلام) و سپس در نسل او قرار داده شده تا آنگاه كه نوبت به امام قائم، مهدي(عج) رسد و اوست كه سرانجام، حق خدا و حقوق ما را از خواهد ستاند؛ كه خداوند عزّوجلّ ما را بر تمام مقصران و دشمنان و مخالفان و خائنان و معصيت كاران و ستمگران حجت قرار داده است.

اي مردم! به شما اعلام خطر مي‌كنم، به هوش باشيد كه من فرستاده خدا به سوي شمايم و پيش از من رسولاني آمده و رفته‌اند، آيا اگر من نيز از جهان بروم و يا كشته شوم، به راه پيشينيان خود، باز مي‌گرديد؟! ولي هر آن كس كه به عقب باز گردد و به جاهليت اسلاف خود روي كند، زياني به خداوند نخواهد رساند، امّا پروردگار، سپاسگزاران را پاداش نيكو مرحمت خواهد كرد.

اي مردم! بدانيد كه علي(عليه السلام) همان كسي است كه متّصف و موصوف به سپاسگزاري و شكيبايي است و پس از او فرزندان من كه از صلب اويند، به اين صفات مزيّن و ممتازند.

اي مردم! مسلمانيِ خود را بر خداوند منّت منهيد، كه موجب خشم و غضب پروردگار بر شما گردد و عذابي از سوي او به شما رسد، زيرا كه حق در كمين است.

اي مردم! چيزي نمي‌گذرد كه پس از من امامان و سردمداراني پديد آيند كه خلق را به آتش و دوزخ فراخوانند اما اين گروه را در روز قيامت يار و مددكاري نخواهد بود.

اي مردم! خدا و پيامبرش از اين كسان، متنفّر و بيزارند.

اي مردم! اينان و پيروان و يارانشان، جملگي، در پست‌ترين دوزخ گرفتار خواهند شد، و چه بد جايگاهي است دوزخ، براي اين گروه كه به تكبر گراييده‌اند. هشدار باشيد كه اينان همان "ياران صحيفه" اند (اما هر يك از شما بايد كه در نامه اعمال خود بنگرد گر چه مردم جر تني چند، نامه عمل خود را از ياد برده‌اند).

اي مردم! من اين ولايت را به عنوان امامت و ارث تا روز قيامت، در ذريه و نسل خود قرار دادم و با اين كار وظيفه‌اي را كه به آن مأمور بودم، به پايان بردم تا بر هر حاضر و غايب و بر هر كس كه شايد در اين انجمن بوده و يا در اين اجتماع حضور نداشته است و حتي بر آنان كه هنوز از مادر متولد نشده‌اند، حجّت تمام باشد. بايد كه ماجراي امروز را حاضران به غائبان گزارش كنند و پدران به فرزندان تا واپسين روز خبر دهند. گر چه مدتي نخواهد گذشت كه (عده‌اي) اين امر را با غصب و ستم، از آنِ خود قرار خواهند داد و خدا آن غاصبان را لعنت كند و از رحمت خود، دور و مهجورشان سازد و در چنين حال، سزاوار اين عذاب گردند كه فرمود:

«سَنُفرِغُ لَكُم أيُّهَا الثَّقَلانَ يُرسَلُ عَلَيكُما شُواظٌ مِن نارٍ وَ نُحاسٌ فَلا تَنتَصِران.»

اي مردم! خداوند شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه پاك و پليد از يكديگر ممتاز گردند و خدا شما را بر اسرار پنهان، آگاهي نداده و نخواهد داد.

اي مردم! سرزميني نيست مگر آنكه خداوند، مردم آن را در اثر تكذيب حق، هلاك كرده و چنانكه خود به اين معني اشاره فرموده است: «وَ كَذلِكَ نُهلِكَ القُري وَ هِيَ ظالِمَ?ٌ»

به هوش باشيد كه عنوان (اميرالمؤمنين) بر كسي جز برادر من روا نيست و اين سمت و مقام و فرمانروايي بر مسلمانان، پس از من، براي هيچ كس جز وي مجاز و حلال نيست.
و اين علي(عليه السلام) امام و پيشواي شما و وليّ و صاحب اختيار شماست. كه خداوند، در مورد او تهديدها و وعده‌ها كرده و خدا وعده‌هاي خود را انجام خواهد داد.

اي مردم! پيش از شما، اكثر مردم نخستين به گمراهي رفتند و خداوند ايشان را هلاك نمود و هم اوست هلاك كننده گروه‌هايي كه از اين پس مي‌آيند، همچنانكه فرمود: «ألَم نُهلِكِ الأوَّلينَ، ثُمَّ نُتبِعُهُمُ الاخِرينَ، كَذلِكَ نَفعَلُ بِالمُجرِمينَ، وَيلٌ يَومئذٍ لِلمُكَذِّبينَ.»

اي مردم! خداوند، مرا به پاره‌اي از امور امر كرده و از پاره‌اي ديگر نهي فرموده است و من نيز علي(عليه‌السلام) را به آن امور، امر و نهي كرده‌ام؛ پس در حقيقت، او اوامر و نواحي حق را از پروردگار خود اخذ نموده است؛ پس بايد كه به فرمان او گوش كنيد تا از سلامت برخوردار گرديد و دستورش را به اجرا گذاريد تا به راه هدايت رفته باشيد و از آنچه نهي مي‌كند حذر كنيد تا به رشد و كمال رسيد و خويشتن را بدانگونه كه خواست اوست، باز سازيد و مبادا كه راه‌هاي ديگر شما را از پيمودن راه و رويه او باز دارد.

اي مردم! صراط مستقيم خداوند منم و شما به رعايت آن مأمور شده‌ايد و پس از من، علي(عليه‌السلام) و سپس فرزندانم كه از صلب اويند امامان و پيشوايان شمايند كه خلق را به راه راست هدايت مي‌كنند و پيوسته روي به سوي حق دارند.

(پس از آن سوره حمد را تا پايان تلاوت كرد و به ادامه سخن پرداخت:)

اي مردم! اين سوره (حمد) در شأن من و علي(عليه السلام) و فرزندانش فرود آمد و شامل ايشان مي‌گردد همچنين مخصوص آنهاست، ايشان، اولياي خدايند كه نه خوفي در دل دارند و نه اندوهي آزارشان دهد، بدانيد كه حزب الله پيروز است و در برابر، دشمنان علي، گروهي اهل شقاق و نفاق و كينه ورزاني متجاوز و برادران اهريمنند كه به منظور فريب و نيرنگ، سخنان بي مغز و آميخته به رنگ و ريا با يكديگر نجوا مي‌كنند.

معرفي دوستان و دشمنان
اي مردم! دوستداران علي(عليه السلام) و فرزندانش، مردمي اهل ايمانند كه خداوند در كتاب خود از آنان بدينگونه ياد كرده است:

«لا تَجِدُ قَوماً يُؤمِنونَ بِاللهِ وَاليَومِ الاخِرِ يُوادُّونَ مَن حادَّ اللهَ وَ رَسُولَهَ ... » (سوره مجادله، آيه 22) دوستداران علي و فرزندانش كساني هستند كه در دل‌هايشان ايمان نوشته شده ، و مدد نموده خداوند ايشان را به وسيله فرشته‌اي از سوي خودش و او وارد فرمايد ايشان را در باغ‌هايي‌ كه جاريست از زير آنها نهرهايي و براي هميشه در آنجا مي‌مانند. خداوند از ايشان راضي و ايشان از خداوند خشنودند.

ايشان حزب خدايند و آگاه باشيد كه حزب خدا رستگارانند!

خداوند عزّوجلّ در توصيف ايشان چنين فرموده است:

«الَّذينَ آمَنُوا وَ لَم يَلبَسُوا ايمانَهُم بِظُلمٍ أولئِكَ لَهُمُ الأمنُ وَ هُم مُهتَدُونَ.»

و نيز مي‌فرمايد: «اينان در امن و امان، به بهشت داخل شوند و فرشتگان با فروتني، سلامشان دهند و گويند: پاك و پاكيزه‌ايد شما؛ پس جاودانه در بهشت ساكن شويد.»

آگاه باشيد دوستان ايشان كساني هستند كه خداوند در توصيفشان در جاي ديگر فرمايد:

«ايشان، در امن و سلامت و بي حساب به بهشت وارد مي‌شوند.»

و در مورد دشمنان ايشان فرموده است:

«آگاه باشيد دشمنان آنها كساني هستند كه به دوزخ در مي‌افتند و غريو جهنم را كه مي‌جوشد و مي‌خروشد و صدايي كه از سوخت و سوز آن برمي‌خيزد، مي‌شنوند.»

خداوندا! هر كس كه علي(عليه‌السلام) دوست مي‌دارد، دوست بدار و هر كس كه با وي دشمن است، دشمن دار. خداوندا! هر كس كه علي(عليه السلام) انكار كند، لعنت كن و آن كس كه پذيراي حق او نباشد، به خشم و غضب خود، گرفتار ساز.
و نيز در قرآن آمده:

«كُلَّما دَخَلَت أمَّ?ٌ لَعَنَت أختَها .»

همچنين درباره دشمنان آنها فرموده است:

«كُلَّما ألقِيَ فيها فَوجُ سَألَهُم خَزَنَتُها ألَم يأتِكُم نَذيرٌ، قالوا بَلي قَد جاءَنا نَذيرٌ فَكَذَّبنا وَ قُلنا ما نَزَّلَ اللهُ مِن شَيءٍ إِن أنتُم إِلّا في ضَلالٍ كَبيرٍ .»

آگاه باشيد كه دوستداران علي(عليه السلام) و فرزندانش به غيب ايمان دارند و از پروردگار خود در خشيت و هراسند. اين گروه را اجر و پاداشي عظيم خواهد بود.

اي مردم! ميان دوزخ و بهشت، تفاوتي بزرگ است.

دشمن ما همان است كه خداوند او را مذمّت و لعنت فرموده و دوستدار ما مورد مدح و ستايش و محبّت پروردگار است.

اي مردم! من، منذر و ترساننده‌ام و علي هادي و رهنماست.

اي مردم! من، پيامبرم و علي، وصي من است.

معرفي حضرت مهدي (عج)
آگاه باشيد البتّه! آخرين امام زمان قائمِ "مهدي" است.

آگاه باشيد او ياري كننده دين خداست.

آگاه باشيد او انتقام گيرنده از ستمكاران است.

آگاه باشيد او گشاينده دژهاي استوار و ويرانگر قلعه‌هاي مستحكم است.

آگاه باشيد او نابود كننده طوايف مشرك است.

آگاه باشيد او منتقم خون‌هاي ناحق ريخته اولياء خداست.

آگاه باشيد او حامي دين خداست.

آگاه باشيد او جرعه‌نوش درياي ژرف حقايق و معاني است.

آگاه باشيد او معرِّف هر صاحب فضيلتي است به برترينش و هر نادان بي فضيلتي است به نادانيش. آگاه باشيد او برگزيده خدا و منتخب پروردگار عالم است.

آگاه باشيد او وارث همه دانش‌ها و محيط به همه علوم است.

آگاه باشيد او خبر دهنده شئون خداوند و مراتب ايمان است.

آگاه باشيد او رشيد و رهسپار صراط مستقيم و استوار است.

آگاه باشيد او آن كسي است كه امور خلايق به او واگذار شده است.

آگاه باشيد او آن كسي است كه گذشتگان به ظهور وي بشارت داده‌اند.

آگاه باشيد او حجّت پايدار خداوند است كه حجّت ديگري بعد از او نيست؛ زيرا حقّي نيست، كه با او نباشد و نوري نيست كه همراه او نباشد.

(اي مردم!) جز شقيِ واژگون بخت كسي با علي(عليه السلام) كينه نمي‌ورزد و جز پارساي پرهيزگار، مِهر علي(عليه السلام) در دل نمي‌گيرد و جز اهل ايمان و مخلصان بي ريا به علي(عليه السلام) ايمان نخواهند آورد و به خدا سوگند سوره «وَالعَصر إِنَّ الإِنسانَ لَفي خُسرٍ ...» در شأن علي(عليه السلام) نازل شده است.
آگاه باشيد اوست آنكه كسي بر او پيروز نمي‌شود و كسي را در برابر او نصرت نتوان كرد.

آگاه باشيد كه او ولّي خداست در گستره زمين و فرمانرواي حق است در ميان خلايق و امين خداست در پيدا و پنهان.

طرح مسئله بيعت
اي مردم! آنچه لازم بود به شما فهماندم و برايتان توضيح دادم و اين علي(عليه السلام) است كه پس از من، تعليم و تفهيم شما را به عهده خواهد گرفت. آگاه باشيد از شما مي‌خواهم كه پس از پايان خطابه (به نشان قبول و تمكين) نخست با من و سپس با علي(عليه السلام)، دست بيعت دهيد و ميثاق خود را استوار كنيد.

بدانيد كه من به خداوند تعهّد سپرده‌ام و علي(عليه السلام) در برابر من تعهّد و بيعت نموده است و من، اكنون، از سوي حق تعالي از شما مي‌خواهم كه با علي(عليه السلام) بيعت كنيد و بدانيد كه هر كس بيعت خود را بشكند، به زيان خويش اقدام كرده است:  «فَمَن نَكَثَ فإِنَّما يَنكُثُ عَلي نَفسِهِ.»

حج
اي مردم! حج و صفا و مروه از شعائر الهي است.

«فَمَن حَجَّ أوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيهِ أن يَطَّوَّفَ بِهِما.»

اي مردم! حج خانه خدا كنيد كه هيچ خانداني نيست كه به آن خانه وارد شود مگر آنكه بي نياز گردد و هيچ خانواده‌اي از اين خانه، رخ نتابيده، مگر آنكه به فقر و تهيدستي گرفتار آمده است. اي مردم! مؤمني نيست كه در آن موقف كريم بايستد مگر آنكه خداوند از معاصي گذشته او چشم‌پوشي مي‌كند. پس آنگاه كه حجَّش تمام شد زندگي و اعمال را از نو آغاز مي‌كند.

اي مردم! زائران خانه خدا از سوي حق تعالي، مدد و نصرت مي‌شوند و هزينه سفرشان در دنيا جبران و نيز اندوخته روز واپسين ايشان خواهد شد كه خداوند، پاداش نيكوكاران را تباه نخواهد فرمود.

اي مردم! خانه خدا را با اعتقاد كامل و با دقت و فهم درست زيارت كنيد و مباد كه بدون توبه و ترك گناهان گذشته خود، از آن مواقف شريف باز گرديد.

بايد كه ماجراي امروز را حاضران به غائبان گزارش كنند و پدران به فرزندان تا واپسين روز خبر دهند. گر چه مدتي نخواهد گذشت كه (عده‌اي) اين امر را با غصب و ستم، از آنِ خود قرار خواهند داد و خدا آن غاصبان را لعنت كند و از رحمت خود، دور و مهجورشان سازد.
اي مردم! اقامه نماز و پرداخت زكات، بايد بر طبق دستور پروردگار و به همان روش كه او فرمان داده است، به عمل آيد و چنانچه با گذشت زمان، كوتاهي كنيد يا مسائل و معارف دين را فراموش نمائيد، اين علي(عليه السلام) وليّ و سرپرست شما، مبيّن آن معارف و احكام براي شماست. همان كه خداوند عزّوجلّ، او را پس از من براي شما منصوب كرده و هم اماماني كه به جانشيني من و او از سوي حق تعالي تعيين گرديده‌اند، پاسخگوي مسايل و مشكلات شما خواهند بود و بر آنچه نمي‌دانيد آگاهتان خواهد كرد.

احكام الهي
آگاه باشيد! حلال و حرام خدا، بيش از آن است كه بتوانم يك به يك برشمارم و معرفي نمايم؛ چون چنين است، در يك كلام مي‌گويم كه به حلال‌ها امر مي‌كنم و از حرام‌ها نهي مي‌نمايم و به منظور توضيح و تبيين آنها، مأمور شده‌ام كه از شما بيعت گيرم و دست تعهد و پيمان بفشارم كه آنچه از سوي حق تعالي درباره اميرالمؤمنين، علي(عليه السلام) و اماماني كه از نسل من و علي(عليه السلام) به جهان خواهند آمد، پذيرفته باشيد. و مهدي(عج)، قائم امامان و قاضي به حق تا روز واپسين خواهد بود.

اي مردم! هر عمل حلالي كه به شما معرفي كردم و هر كار حرامي كه از آن نهي نمودم، از گفته خود باز نمي‌گردم و آن را تغيير نخواهم داد. اين امر را به خاطر بسپاريد و هرگز فراموش مكنيد و به ديگران نيز سفارش كنيد، مباد احكام مرا دگرگون سازيد.

آگاه باشيد من سخن خود را مجدداً تأكيد مي‌كنم كه: نماز را به پاي داريد و زكات بدهيد، امر به معروف و نهي از منكر كنيد اما بدانيد كه سرآغاز هر امر به معروف و نهي از منكري اين است كه فرامين مرا بپذيريد و حاضران، آن را به غائبان، اطلاع دهيد و به اطاعت از اوامر من وادارشان كنيد. و از مخالفت با آنها بر حذرشان سازيد؛ زيرا كه اينها دستور خداوند عزّوجلّ و فرمان من است، و بدانيد كه بدون امام معصوم (و بي معرفت او) امر به معروف و نهي از منكر امكان پذير نيست.

تنها راه هدايت
اي مردم! اين قرآن است كه امامان پس از علي(عليه السلام) را از فرزندان و از نسل او معرفي كرده و من نيز به شما توضيح دادم كه علي از من و من از اويم. خداوند در كتاب خود فرموده است:

«وَ جَعَلَها كَلِمَ?ً باقِيَ?ً في عَقِبِهِ.»

و اين علي(عليه السلام) امام و پيشواي شما و وليّ و صاحب اختيار شماست. كه خداوند، در مورد او تهديدها و وعده‌ها كرده و خدا وعده‌هاي خود را انجام خواهد داد.
و من نيز گفتم: "تا آن زمان كه دست تمسك به دامن اين دو امر گرانسنگ (يعني كتاب خدا و عترت و خاندان من) زده‌ايد، هرگز به گمراهي و ضلالت دچار نخواهيد شد."

اي مردم! تقوا را پيشه خود كنيد و به قيامت بينديشيد كه خداوند متعال فرمود:

«إِنَّ زَلزَل?َ السّاعَ?ِ شَيءٌ عَظيم."

اي مردم! به مرگ بينديشيد و از حساب و ميزان و محاكمه در پيشگاه پروردگار جهانيان غافل مباشيد و ثواب و عقاب و پاداش و كيفر رستاخيز را از خاطر مبريد، كه هر كس نيكي كند، پاداش يابد و هر كس دامن به بدي آلوده سازد، بهره‌اي از بهشت نخواهد داشت.

بيعت گرفتن
اي مردم! شما را از آن حد فزون‌تر است كه بتوانيد يك يك، با من دست بيعت دهيد در حالي كه به فرمان خدا، مأمورم كه از زبان هر يك از شما اعتراف گيرم كه منصب فرمانروايي و امارت بر مؤمنان را كه براي علي(عليه السلام) قرار داده‌ام پذيرفته‌ايد و نيز (مأمورم كه) در مورد قبول امامت و ولايت اماماني كه از نسل من و صلب علي(عليه السلام) مي‌باشند، اقرار و بيعت گيرم. حال كه چنين است، همگان يك صدا و به زبان، بگوييد: (اي رسول خدا!) آنچه كه در ولايت و رهبري مطلق علي(عليه السلام) و امامان پس از وي كه از صلب اويند از جانب حق تعالي به ما ابلاغ كردي، شنيديم و در برابر آن مطيع و تسليميم و به آن امر راضي و خشنوديم! اينك ما به دل و جان و به زبان و دستمان، نسبت به قبول ولايت با تو بيعت مي‌كنيم و پيمان مي‌بنديم كه با اين اعتقاد، زندگي كنيم و با آن بميريم و تا آن زمان كه سر از خاك برداريم، به آن پايبند بوده و هرگز در آن تغيير و تبديلي ندهيم و شك و ترديدي ننماييم و از سر پيمان خود برنخيزيم و از خدا و پيامبرش و اميرالمؤمنين، علي(عليه السلام) و فرزندانش حسن و حسين و امامان ديگر كه از صلب علي(عليه السلام) به جهان آيند، فرمان بريم.

اي مردم! مقام و منزلتي كه حسن و حسين نزد خدا و رسول او دارند، گوشزدتان كرده و ابلاغ نموده و متوجهتان ساختم كه اين دو تن سرور جوانان اهل بهشتند و بعد از من كه جدّ ايشانم و بعد از علي(عليه السلام)، منصب امامت خواهند داشت.

و (اي مردم!) بگوييد: «در اين امر، مطيع خدا و پيامبرش و علي(عليه السلام)، و حسنين و امامان پس از ايشانيم. تو (اي پيامبر) در مورد ولايت اميرالمؤمنين از دل و جان با ما عهد و ميثاق بستي؛ از كساني كه توفيق مصافحه يافتند به دست، و از آنها كه توفيق اين كار نيافتند، از زبانشان بيعت گرفتي. پيمان نموديم كه ديگري را به جاي اين امر نگيريم و دل و جانمان به جانب ديگر روي ننمايد. خدا را در اين كار شاهد گرفتيم او به شهادت، كافي است و تو نيز (پيامبر) و همچنين همه مطيعان فرمان حق از حاضر و غائب و فرشتگان و جنود خدا و همه بندگان او را همگي را گواه و شاهد اين امر كرديم و خدا از هر شاهدي بزرگتر است.»

اي مردم! صراط مستقيم خداوند منم و شما به رعايت آن مأمور شده‌ايد و پس از من، علي(عليه‌السلام) و سپس فرزندانم كه از صلب اويند امامان و پيشوايان شمايند كه خلق را به راه راست هدايت مي‌كنند و پيوسته روي به سوي حق دارند.
اي مردم! چه مي‌گوييد؟ خداوند، هر آوازي را مي‌شنود و از سرّ و پنهان همه آگاه است. (بدانيد) آن كس كه به راه هدايت رود، به سود خود رفته و آن كس كه به گمراهي گرايد، تنها به زيان خويش اقدام كرده است. چرا كه دست خدا فوق هر دستي و قدرتش برتر از هر قدرتي است.

اي مردم! از خدا بترسيد و پرهيزگاري پيشه كنيد و پيمان خود را با علي(عليه السلام) اميرالمؤمنين و با حسنين و امامان ديگر كه كلمه طيبه باقيه‌اند، استوار نماييد. هر كه در اين امر، مكر پردازد خدايش به هلاكت در افكند و آن كس كه بر عهد خود پاي فشرده خدايش رحمت كند. «فَمَن نَكَثَ فَإِنَّما يَنكُثُ عَلي نَفسِهِ... .»

اي مردم! آنچه به شما گفتم، بازگوييد و بر علي(عليه السلام)، با عنوان رسمي اميرالمؤمنين سلام دهيد. بگوييد: «پروردگارا دستورت را شنيديم و اطاعت كرديم تا از مرحمت و مغفرت تو بهره‌مند شويم كه بازگشت همه به توست» و بگوييد:

«سپاس خداي را كه به اين امر ما را هدايت و دلالت فرموده و اگر راهنمائيمان نمي‌كرد، ما، خود، به راه هدايت دست نمي‌يافتيم.»

اي مردم! فضايل و امتيازات علي بن ابيطالب و قدر و منزلتش نزد خداوند، كه در كتاب خدا نازل شده، بيشتر از آن است كه بتوانم در يك جلسه برايتان برشمرم؛ پس هر كس كه از مناقب و فضايل او نزد شما مطلبي گويد، از او بپذيريد.

اي مردم! هر كس از خدا و پيامبر او و از علي(عليه السلام) و امامان و پيشواياني كه معرفي كردم، فرمان بَرَد، به رستگاري بزرگي نايل آمده است.(رستگاري بزرگ چيست؟)

اي مردم! رستگاران، كساني هستند كه در بيعت با علي(عليه السلام) و پذيرش ولايت او و در اداي سلام بر وي به عنوان اميرالمؤمنين، مبادرت و سبقت جويند، اينان در بهشتِ نعمت‌ها متنعّم خواهند بود.


اي مردم! سخني گوييد كه موجب رضاي خدا باشد: «فَإِن تَكفُرُوا أنتُم وَ مَن فِي الأرضِ جَميعاً فَلَن يَضُرَّ اللهَ شَيئاً.»

خداوندا! مردان و زنان با ايمان را بيامرز و كافران را به غضب خود گرفتار ساز و ستايش، خداي راست كه پروردگار جهانيان است.

(در اين هنگام مردم، فرياد برآوردند:)

فرمان خدا و پيامبر خدا را شنيديم و با دل و زبان و دست مطيع و فرمانبرداريم. چون سخنان پيامبر، تمام شد، مردم بر گِرد آن حضرت و اميرالمؤمنين(عليه السلام) سخت ازدحام كردند و هر كس مي‌خواست با ايشان، مصافحه و بيعت كند.

گويند نخستين كسي كه موفق به مصافحه و بيعت شد، ابوبكر بود و پس از وي عمر و سپس عثمان بيعت كردند و به دنبال ايشان باقي مهاجران و انصار و ديگر مردمان، اقدام به بيعت كردند تا آنگاه كه وقت نماز مغرب رسيد. پيامبر در آن شب، نماز مغرب و عشا را پيوسته و در يك زمان به جاي آورد.

در روايت است كه پيامبر (صلي الله عليه و آله) با هر گروه كه به عنوان بيعت، مصافحه مي‌كرد، مي‌گفت: «ألحَمدُللهِ الَّذي فَضّلَنا عَلي جَميعِ العالَمينَ؛ ستايش خداي را كه ما را بر همه جهانيان امتياز مرحمت فرمود.»
http://www.astane.mihanblog.com

دسته ها : دین واندیشه
يکشنبه بیست و دوم 8 1390 7:26 بعد از ظهر

پروانه:


 روز مـحـشــر پـرسـيـد ز مـن رب جـلــــــــي
گفت تو غـرق گنـاهي؟ گفتمش يـا رب بلي
گفت پس آتش نميـگيرد چـرا جـسم و تنـت
گفتمش چون حـك نمودم روي قلبم يا علي

دسته ها : دین واندیشه
يکشنبه بیست و دوم 8 1390 7:23 بعد از ظهر

رسول اعظم (صل الله عليه و آله) :

« ان حلقة باب الجنة من ياقوته حمراء علي صفائح الذهب فإذا دقت الحلقة علي الصفحة ، طنّت و قالت : يا علي »

پيامبر اعظم (صل الله عليه و آله) مي فرمايند :

« حلقه در بهشت از جنس ياقوت سرخ است بر روي صفحه اي از طلا ، كه وقتي حلقه بر روي صفحه كوبيده ميشود طنين مي اندازد و مي گويد : يا علي . »

مرحوم علامه طباطبائي در باب اين حديث چنين بيان مي فرمايند :

« مهمان وقتي به خانه اي وارد مي شود صاحبخانه را صدا مي كند . صاحب بهشت و مهماندار بهشت علي بن ابي طالب ( سلام الله عليه ) است . »

دسته ها :
چهارشنبه بیست و پنجم 3 1390 5:37 صبح

از جمله اموري كه در عمر كوتاه حكومت امير مؤمنان عليه السلام، در شمار اولويت هاي كاري نظام علوي قرار گرفت، مبارزه با انواع فقر بود. آن حضرت به منظور زدودن چهره كريه فقر از جامعه اسلامي و بهينه سازي وضعيت اقتصادي و معيشتي مردم، با اتخاذ برنامه هاي مختلف فرهنگي، سياسي و اقتصادي به ستيز با عوامل و خشكاندن ريشه هاي فقر و تهي دستي پرداخت.
امام علي عليه السلام فرهنگ سازي را از شمار سياست هاي خود در راه ستيز با فقر قرار داد و براي اجرا و اعمال آن، راهكارهاي گوناگوني برگزيد و از آنها بهره جست.

1.تشويق مردم به كار

ترغيب و تشويق آن حضرت به كار نيز- به لحاظ فرصت هاي شغلي مختلف- گونه هاي گوناگوني به خود مي گرفت.

الف: ترغيب عمومي

گاهي همه طبقات مردم مشمول تشوق آن حضرت قرار مي گرفتند؛ لذا مي فرمود:
«مَن طَلَبَ الدنيا حَلالاً، تعطُّفاً عَلي والِدِ او ولدِ او زَوجهِ، بَعَثَهُ اللهُ تعالي و وَجَههُ عَلي صُورَهِ القَمَرِ ليلهَ البَدر؛ (1) هر كس بر پايه مهر و محبت به پدر و مادر، فرزند و همسر، رزق و روزي حلالي را تحصيل كند خداوند در حالي او را از قبر برانگيزد كه صورتش چون قرص قمر بدرخشد».
ظاهر اين روايت، ترغيب عموم مردم به كار و تلاش است، و اختصاص به گروه و صنفي از اقشار جامعه نداشته، بلكه توانگران نيز مشمول اين ترغيب و فراخواني بوده اند؛ چنانكه در روايتي ديگر، فرمود:
«اوصيكُم بِالخَشيَهِ مِنَ الله في السّرِ وَ العَلانيَه وَ العَدلَ فِي الرِّضا و الغَضَبِ، وَ الاكتسابِ فِي الفَقر و الغني (2)؛ شما را سفارش مي كنم به خدا ترسي در نهان و عيان، رعايت عدالت در خوشي و خشم و كسب روزي در روز نيازمندي و بي نيازي».
پس امير مؤمنان عليه السلام افزون بر فراخواندن تهي دستان به بازار كار، توانمندان و ثروتمندان را نيز به حضور در ميدان تلاش و فعاليت تشويق و ترغيب مي نمود، و با زدودن انديشه عار بودن كار براي توانگران، راه ورود آنان را نيز به بازار كار، هموار مي كرد.

ب:تشويق زهد پيشگان

گروهي با اين ذهنيت كه فعاليت معيشتي، مانع و مزاحم دستيابي به كمال معنوي است، چندان انگيزه و تمايلي براي حضور در عرصه فعاليت هاي دنيوي ندارند؛ لذا امير مؤمنان عليه السلام اين تصور را بي پايه دانسته و فرمود:
«انّ طلبَ المَعاشِ مِنْ حِلّهِ لا يشغَلُ عَن عَمَلِ الاخِرَهُ؛ (3) بي ترديد در پي تأمين معيشت از راه حلال آن رفتن، انسان را از امور اخروي باز ندارد».
بلكه در سخني ديگر، آن را از جمله ويژگي هاي مومن به شمار آورده است:
«للمومِنِ ثلاثُ ساعات، فساعَهُ يُناجي فيها ربَّه وَ ساعَهُ يَرُمُّ به مَعاشَهُ و ساعَهُ يُخَلُّ بَيْنَ نفسِه وَ بينَ لَذَّتِها فيما يَحِلُّ و يَجمُل؛ (4) مؤمن را سه ساعت (برنامه و زمان) باشد: ساعت و مقطعي را به مناجات با خدايش اختصاص دهد، برهه اي از وقت خويش را به تامين و اصلاح معاش بپردازد، و زماني را به منظور استفاده از لذت هاي حلال براي خود واگذارد».

ج: تشويق صنعت گران

به لحاظ اينكه چرخش صنعت، اشتغال زايي و حمايت از توليد و افزايش آن را به همراه دارد، و همچنين افزايش كالا و حمايت از مصرف كننده را ايجاد كرده و نقش موثري در زدودن چهره فقر از جامعه دارد، امير مؤمنان عليه السلام صاحبان حرفه و صنعت گران را مورد تشويق قرار داده و مي فرمود:
«اِنَّ الله يُحِبُّ المُحترِفَ الامين(5)؛ خداوند صاحب حرفه امين را دوست دارد».

د: تشويق بازرگانان

تجارت و بازرگاني، افزون بر فراهم آوردن كالاهاي مورد نياز جامعه، رفاه بيشتر جامعه را به همراه دارد و از مهم ترين راه هاي اشتغال سالم و كسب درآمد، به شمار مي آيد؛ لذا امير مؤمنان عليه السلام بازرگانان را نيز مورد تشويق قرار داده است:
«تَعَرَّضُوا لِلتَّجارَهِ فانَّ لَكُم فيه غِنيً عَمّا ايدِي الناس(6)؛ به داد و ستد بپردازيد كه بي نيازي شما از آنچه در اختيار مردم است، در آن است».
پس بر پايه روايات، از جمله راه كارها و روش هاي فرهنگي امير مؤمنان عليه السلام، ترغيب و تشويق گروه ها و اصناف مختلف مردم به حضور در عرصه هاي گوناگون كار و فرصت هاي شغلي بود، تا در سايه فعاليت گسترده و فراگير مردم، بازار اشتغال به كار مفيد، گرم گرديده و سستي، تنبلي و بيكاري، رخت بر بسته و همگان با نشاط و انگيزه هاي برتر، قدم به ميدان كار گذارده و با حركت و تلاشي عمومي ، به جنگ با تهي دستي برخيزند و خود كفايي و بي نيازي از ديگران را در تأمين معيشت خويش، بر جاي آن نشانند.

2. تشويق بر اعتدال در مصرف

ميانه روي در مصرف، راه كار ديگري است براي جلوگيري از ابتلاي به فقر؛ به گونه اي كه اگر كار و تلاش جايگزين بيكاري و تنبلي شود و درآمدساز گردد، ولي در«مصرف» افراط شود، بر چيده شدن سايه شوم فقر را تضميني نخواهد بود، بلكه همراه كار و كوشش ميانه روي در مصرف هم براي فقر زدايي لازم است. از همين رو است كه امير مؤمنان عليه السلام افزون بر فراخواندن قشرهاي مختلف مردم به ميدان كار، آنان را بر رعايت اعتدال در مصرف و هزينه هاي زندگي تشويق مي كرد و مي فرمود:
«لَن يُهلَكَ مَن اقتَصَدَ وَ لَن يَفتقِر من زَهَدَ (7)؛ كسي كه ميانه روي برگزيد، هرگز بيچاره نگردد و كسي كه زهد پيشه كرد، هرگز به دام نيفتد».
تاثيرگذاري ميانه روي و رعايت اعتدال- در مصرف و هزينه زندگي- براي مبارزه با فقر و رهيدن از آن، به گونه اي است كه اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:
«ضَمِنتُ لِمَن اقتَصَد َ ان لا يَفتَقِر‌(8) ؛ براي كسي كه ميانه روي پيشه سازد، بي نيازي از ديگران را ضمانت مي كنم».

3. تهديد بر بيكاري

گويا براي فراخواني اقشار مختلف مردم«تشويق به كار» كارساز نبود كه امير مؤمنان عليه السلام بدان بسنده نكرده، بلكه از راه كار مخالف آن(تهديد و هشدار) بهره جسته و مي فرمود:
«مَن وَجَدَ ماءً و تُراباً ثُمَّ افتَقَرَ فاُبعَدَه اللهُ (9)؛ كسي كه آب و زميني در اختيار دارد و فقير است، خدا او را از رحمت خود محروم كرده است».
يعني تداوم فقر نيازمندان از كارگريز - با فراهم بودن همه ابزار و شرايط كاري- نتيجه قانون كلي و تغيير ناپذير حاكم بر جهان و نظام تكوين است كه به اقتضاي آن، «فقر» ميوه تلخ و طبيعي درخت بيكاري است و چيدن ميوه شيرين، از مسير كار و تلاش تحقق مي يابد.

تهديد بركم كاري

امير مومنان عليه السلام به منظور فقر زدايي از چهره جامعه، اصناف و اقشار مختلف مردم را از كم كاري نيز برحذر داشته و مي فرمود:
«مَنْ قَصُرَ فِي العَملِ ابتَلي بِالهمِّ‌ (10)؛ آن كه دركاركوتاهي ورزيد، دچار اندوه گرديد».
برخي از شارحان نهج البلاغه همچون علامه خويي اين حديث را چنين معنا كرده اند:
«كوتاهي در كار دنيا و آخرت، مايه اندوه است».(11)

5. تهديد بر تنبلي

بين تلاش و پاداش، پيوندي ناگسستني و تغيير ناپذير است. بدون كوشش و تلاش و با سستي و تنبلي، دو سراي را سرانجامي جز فقر و تهي دستي نباشد؛ از اين رو، اميرمؤمنان عليه السلام افرادي را كه با كسالت و جهالت، زمينه ساز محروميت خود از نعمت خداوندي مي شوند و تن به اسارت فقر مي دهند، از تنبلي برحذر داشته،‌ بر توشه تلخ و ناگوار‌ آن (ذلت فقر)، چنين هشدار داده است:
«انَّ الاشياءَ لَمّا ازدُوِجَت، ازدَوَج الكسلُ و العَجِزُ فَنُتِجا بَينَهُما الفَقر؛ (12) به يقين وقتي اشيا جفت هم شوند، تنبلي و ناتواني نيز گرد هم آيند و فقر و تهي دستي تولد يابد».
آن حضرت، تنبلي در امور دنيا را نشانه سستي و تنبلي بيشتر در امور آخرت دانسته و فرموده است:
«اني لا بغَضُ الرَّجُلَ يكوُن كَسلانَ مِن امرِ دَنياه، اذا كانَ كَسلانَ مِن امرِ دَنياه فَهوَ عشن آخرتِهِ اكسَل؛ (13) از مردي كه دركار دنيايش تنبل است، نفرت دارم؛ زيرا وقتي دركار دنياي خود تنبل باشد، دركارآخرتش تنبل تر است».
پس اگر مولود تنبلي در امور دنيوي«فقر» است، محصول تنبلي در امور اخروي نيز جز«درماندگي» نيست!

6. تهديد بر ناپايداري دركار

پرهيز از بي حوصلگي و عدم استقامت در كار، شرط ديگري به منظور رهيدن از بند تنگ دستي است؛ زيرا اگر بر سستي و تنبلي، خط قرمز و بطلان كشيده شد و عمر كم كاري و بيكاري نيز در جامعه اي به سر آمد، ليكن پس از فراهم آمدن فرصت هاي شغلي و جذب نيروي كار به بازار كار، ثبات قدم بايسته اي براي ادامه كار نبود و به هنگام برخورد با سختي ها و مشكلات كاري طاقت ها تمام گرديد، نوبت بازگشت بيكاري و در پي آن، تهي دستي فرا خواهد رسيد. از اين رو اميرمؤمنان عليه السلام فرمود:
«مَن لَمْ يَصبِر علي كَدِّهِ صَبَر علي الافلاسِ؛ (14) كسي كه بر رنج عمل پايداري نورزد،‌ بايد بر تهي دستي صبر كند[چون فقر و تنگدستي، محصول و كشت عدم استقامت او در كار بوده، از برداشت آن ناگزير است]».
«لِكُلِّ نعمَه مِفتاحُ و مِغلاقٌ فَمفتاحُها الصَّبرُ و مغلاقُها الكسَل؛ (15) هر نعمتي را كليد و قفلي است؛ كليد آن، صبر و قفل آن، تنبلي است».
اگر كسي پايداري دركار را پيشه خود ساخت، راه استفاده از نعمت را به روي خود گشوده و اگر سستي ورزيد، آن راه را خود، به روي خويش بسته است.

پي نوشت ها :

1. مسند زيد، ص255.
2. تحف العقول، ص390.
3. مصنفات شيخ مفيد، (الامالي)، ج13، ص119.
4. نهج البلاغه، حكمت390؛ تحف العقول، ص203؛ امالي، طوسي، ص47ح53240، قم، دارالثقافه، چ1، 1414ق.
5. من لا يحضره الفقيه، ج3، ص158،قم، جامعه مدرسين.
6. كافي، كليني، ج5، ص319؛ من لا يحضره الفقيه، ج2،ص161؛ خصال، ص621.
7. بحار الانوار، مجلسي، ج77، ص212، ح1.
8. همان، ج71، ص346، ح9.
9. وسايل الشيعه، حر عاملي، ج1، ص24، بيروت، دار احياء التراث العربي.
10. نهج البلاغه، حكمت137.
11. منهاج البراعه في شرح نهج البلاغه، ميرزا حبيب الله خوي، ج21، ص194، تهران، مكتب الاسلاميه، تهران، چ2، 1398ق.
12. كافي، ج5، ص86.
13. دعائم الاسلام، تميمي مغربي، ج2، ص14، ح2، بيروت، دارالاضواء، چ1، 1411ق.
14. غرر الحكم و درر الكلم، ج2، ص229، ح1333، بيروت مؤسسه اعلمي للمطبوعات، بيروت، 1407ق.
15. شرح نهج البلاغه ، ابن ابي الحديد، ج20، ص322.

منبع: فرهنگ كوثر 81



شنبه بیست و هشتم 12 1389 10:40 بعد از ظهر

هفدهم ربیع الاول سالروز میلاد مولودی است که جهان را به نور فروغ خویش روشن بخشید ، احمد نامی که همه پیمبران پیشین به آمدن او گواهی داده اند اینک پا به عرصه ی وجود گذاشته ، او رسول مهربانی است ، گرچه خود یتیم بوده اما رسم یتیم نوازی را خوب می داند . با طلوعش بت های پوشالی در هم شکسته شد طاق کسری ( ایوان مدائن) شکست خورد آتشکده ی پارس خاموش شد . ندای توحید از لبهای مبارکش بیرون آمد ( قولوا لاا..اله تفلحوا ) او در عصری آمد که جاهلیت کفر و نفاق تا اعماق جان انسانها نفوذ کرده بود ، هدایت او جامعه ای را متحول نمود ، زندگی را سراسر نور و روشنایی بود و چونان سرچشمه ای جوشان جاری شد و حیاتی دوباره به کالبد انسانها دمید . خودباوری دین مداری خدامحوری دشمن ستیزی ، رحمت و …… ، رسالت سنگینی بود که برای تمامی عصرها به ارمغان و به ودیعه و یادگار گذاشت .

سفیر نور

تو پیمبر به همه خلق خـــــدایی احمد                     به مَثل چون گل خوشبوی وفایی احمد

تو فرستاده حقــی و رســــــول مدنی                     تو که بر خــالق خود نیز رضائی احمد

تو که در خلق عـظیمی و سراپرده راز                     تو که چون چشمه ی جوشان صفائی احمد

تو و قــرآن همه در ظِل عنایات جلـیل                       تو که بـر خلق پنـاهــی و رجائی احمد

نخل دین یافت ثــمر از قـدم دل جـویت                     تو که برقـامت دیـن ســـبز ردائی احمد

هر کسی راه ندارد به سَر منزلِ عشق                   تو ســفرکرده ی مـعـــراج خدائی احمد

ای که بـر تـو بفـرستند خـداوند درود                          بس که درشـأن بزرگی و رسائی احمد
سایت پخش تصاویر زنده از حرم مطهر امام رضا علیه السلام 
يکشنبه اول 12 1389 8:37 بعد از ظهر
X